English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (1870 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hours of business U ساعتهای کاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
Other Matches
idle hours U ساعتهای بیکاری
crystal U کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
crystals U کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
LCD U کریستال مایع که در صورت اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتهای مچی به ماشین حساب و سایر صفحات دیجیتال به کار می رود
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
plumbery U سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics U موزاییک کاری معرق معرق کاری
active U کاری
flower piece U گل کاری
feckful U کاری
slobbery U تف کاری
under employment U کم کاری
electroplating U اب کاری
effective U کاری
curries U کاری
curry powder U کاری
malfunction U کژ کاری
malfunctioned U کژ کاری
malfunctions U کژ کاری
impotence U کاری
hypofunction U کم کاری
plasterwork U گچ کاری
currie U کاری
curry U کاری
inaction U بی کاری
parget U گچ کاری
curry powders U کاری
intent on doing anything U کاری
plastering U گچ کاری
impotency U کاری
forming U فرم کاری
an active man U مرد کاری
amalgamating U ملغمه کاری
amalgamates U ملغمه کاری
amalgamated U ملغمه کاری
amalgamate U ملغمه کاری
metallurgy U فلز کاری
touch off <idiom> U شروع کاری
misconduct U خلاف کاری
acrography U گچ کاری برجسته
active cell U خانه کاری
an active remedy U درمان کاری
anaplasty U پیوند کاری
argentation U نقره کاری
blindage U صیقل کاری
glazing U شیشه کاری
studious of doing a thing U بکردن کاری
brickwork U سفت کاری
elegance U ریزه کاری
extravagantly U با افراط کاری
plumbing U سرب کاری
acting U فعال کاری
squalor U کثافت کاری
mining U معدن کاری
decoration U زینت کاری
decorations U زینت کاری
boo boo U اشتباه کاری
extruded U چکش کاری
in return U به جای [کاری]
illumination U تذهیب کاری
illuminations U تذهیب کاری
latticework U شبکه کاری
by way of reciprocation U به جای [کاری]
in return U درعوض [کاری]
by way of reciprocation U درعوض [کاری]
pique U منبت کاری
burnishing U صیقل کاری
burnishing U پرداخت کاری
metalwork U فلز کاری
by way of reciprocation U در تلافی [کاری]
insulation U عایق کاری
sew U سوزن کاری
brocade U زری کاری
energetic U جدی کاری
in return U در تلافی [کاری]
extrude U چکش کاری
parquetry U موزاییک کاری
punching U منگنه کاری
workstation U ایستگاه کاری
workstations U ایستگاه کاری
compounding U امیزه کاری
farming U اجاره کاری
joinery U نازک کاری
welding U جوش کاری
lubrication U روغن کاری
drilling U مته کاری
fretwork U منبت کاری
forging U چکش کاری
to be up to the task [to be equal to something] <idiom> U از پس کاری برآمدن
extrudes U چکش کاری
extruding U چکش کاری
hammering U چکش کاری
plating U روکش کاری
frustrate U بدل کاری
frustrates U بدل کاری
frustrating U بدل کاری
afforestation U جنگل کاری
workbench U محیط کاری
workbenches U محیط کاری
smelting U ذوب کاری
brick work U سفت کاری
working storage U انباره کاری
marquetery U منبت کاری
marquetery U خاتم کاری
masonery U سنگ کاری
measure of prevention U احتیاط کاری
meshwork U شبکه کاری
misprision U خلاف کاری
molding operation U فرم کاری
molding operation U قالب کاری
mosaic work U موزائیک کاری
negativism U منفی کاری
neglectfulness U غفلت کاری
turnery U منبت کاری
turnery U تراش کاری
marbling U مرمر کاری
maleficence U تبه کاری
working storage U حافظه کاری
knurled tool U ابزار اج کاری
working set U مجموعه کاری
lattice work U شبکه کاری
latticing U شبکه کاری
lay off U فصل کم کاری
workgroup U گروه کاری
lead work U سرب کاری
work year U سال کاری
lighterage U دوبه کاری
work area U ناحیه کاری
wood carving U منبت کاری
malefaction U تبه کاری
trephine U مته کاری
trephination U مته کاری
scabbing U تیشه کاری
to reproach an act U کاری را بد دانستن
tinwork U قلع کاری
scrimshaw U هنرمنبت کاری
the needful U اصل کاری
the manner of doing any thing U طرزانجام کاری
sinfulness U خطا کاری
tessellation U موزاییک کاری
surgical operation U دست کاری
stalactite work U مقرنس کاری
stannary U قلع کاری
steelwork U فولاد کاری
studious to do a thing U بکردن کاری
roughening by picking U تیشه کاری
rice field U برنج کاری
treacherousness U خیانت کاری
toryism U محافظه کاری
tongue lash U فحش کاری
patchery U وصله کاری
perfidiousness U خیانت کاری
plaster background U دورنمای گچ کاری
pomiculture U میوه کاری
probationership U ازمایش کاری
purview of an occupation U حدود کاری
relievo U برجسته کاری
repetition of an act U تکرار کاری
reservedness U احتیاط کاری
reshaping U روانه کاری
stonemasonry U سنگ کاری
it is a soft snap U کاری ندارد
brick work U اجر کاری
contrasuggestibility U وارون کاری
cotton plantation U پنبه کاری
counterattack U بدل کاری
crypianalysis U پنهان کاری
cutting off U برش کاری
d. touch U نازک کاری
delicacy of touch U ریزه کاری
disguised underemployment U کم کاری پنهان
discreetness U احتیاط کاری
discreetnss U احتیاط کاری
You dont seem to be with it . You dont know the half of it . U تو کجای کاری
drilling work U مته کاری
dry farm U دیم کاری
contouring operation U فرم کاری
conservativeness U محافظه کاری
brickworks U سفت کاری
come to <idiom> U شروع کاری
bumping tool U ابزار خم کاری
business hours U ساعت کاری
calk U بتونه کاری
canniness U ملاحظه کاری
cartwhip U شلاق کاری
caulking U بتونه کاری
cautiousness U احتیاط کاری
cementation U سمنت کاری
cementation U سیمان کاری
chromium plating U اب کرم کاری
compulsiveness U مکرر کاری
Recent search history Forum search
1incentive
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1چیزی که عوض داره گله نداره
1confinement factor
1This student is stupid ,close the book on him.
3midas touch
1Jack Attac
1کنایه از چیست
1to take a spell at whell
1Success is not the key to happiness. Happiness is the key to success. If you love what you are doing, you will be successful.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com